تحمل تمام شده؟
ماه به پایان رسیده و ستاره ها هر کدام به طرقی روشنایی خود
را به نمایش می گذارند بیا، که در تنهایی هایم باشی....
دلمو نردبونی میکنم و میرم بالاها تا برسم به جایی که تو دستمو بگیری و هیچ و قت از افتادن نترسیدم
خدایا تنهایی هایم را با تو قسمت میکنم...
بیا کمک.....
تو که بال بهم دادی آموزش پروازم دادی اما الان چرا از پرواز کردنم جلو گیری میکنی؟
خدا جون خودت میدونی که من همیشه بر میگردم پیشت!!!!
پس هیچ وقت از دستم ناراحت نشو.....
همه ی اشتباهتمو بزار روی اینکه نمیدونم و بنده ی خطا کارتم....
خدایا تو که منو مثل یک بچه آموزش دادی و دستتاتو برام بال کردی نکنه تنهام بذاری
رهام نکن که میدونم میخورم زمین
خدایا برام نگهش دار میدونم کودکانه دارم ازت درخواست میکنم
میدونم داری بهم میخندی ولی من همیشه به قولهایی که تو میدی ایمان داشتمو دارم
پس من به زبون خودم میگم خدا میگم خدا جون، هم کمک و هم، بازم کمک
خدای من خدای مهربونم میدونی که دوستت دارم پس....
وقتی خیلی خوشحالی داری به چی فکر میکنی؟
به من؟
وقتی منم دارم به تو فکر میکنم اون وقت به چی فکر میکنی؟
من همیشه به این فکر میکنم که وقتی آدما میان سر راهم همشون به طوری خواسته ی خدا بوده و اومدن که منو به تو برسونن...
اما من خودم میتونم پرواز کنم....
-کی تو؟
آره مگه من بال ندارم؟
-تو بال داری و شکسته؟
-یادت نیست یه بار اشتباه کردی به بالت تیر خورد
خو.ب خوب میشم اما الان حس میکنم که میتونم پرواز کنم
میخوام پرواز کنم برم بالا....
بالای بالا تا کلبمو پیدا کنم تو که میدونی من میتونم پرواز کنم مگه نه؟
دارم تالاش میکنم اون آرزوهای که داشتم رو فرتهم کنم؟
اره میتونم.... مطمئنم که میتونم....
البته نا گفته نباشه که کمکم میخوام
کمکم میکنی یهنی روت حساب کنم؟
متونی بپری منم با خودت ببری بالا بعد از بالا رهام کنی که بتونم بپرم؟؟؟
جایی نمیرم که باز تیر بوخورم میخوام کنار تو باشم....
میتونی کمکم کنی؟؟؟؟؟
پی من آروم بالمو باز میکنم که باز بپرم برم بالا...
خیلی وقته اینجا ثابت نشستم.....
ولی خدا خم کمکم میکنه به تو هم احتیاج دارم
هستی؟؟؟ بریم؟؟؟