سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پرتــــــگاه عشـــق

 
 
هوالباقی....(پنج شنبه 88 مرداد 29 ساعت 9:11 عصر )

.

خط سرخی روی دریا مانده بود......

                    آسمان در سوگ تنها مانده بود...........

چشمها خیره به تصویر سکوت.......

                  دردها بر روی لبها مانده بود.................

پاره پاره خاطراتی از غرور.......

                     در نگاه خیس بابا مانده بود.............

مادرت با کوهی از غمها به دوش.......

                   منتظر تا روز فردا مانده بود.............

........................................................................

زن داداش گلم امروز اومدیم سر خاکت بابا رو دیدی چطوری گریه میکرد....

دیدی و قبل از همه علی رو که از همه ی دنیا بیشتر دوست داشتی آوردیم چطوری برات هق هق میزد

اینا همه جواب میخواد؟؟؟؟؟
به این همه آدما چی بگم؟؟؟؟
دید علی بهت چی میگفت؟ دیدی گفت دلم بد جوری گرفته دیدی چطوری داد میزد؟؟؟؟

بخدا من تا حالا گریه باب رو ندیده بودم.......

دیدی چطوری داشت از دوریت دق میکرد؟؟؟؟

دیدی علی که مال تو بود چی میگفت؟؟؟

میدونی کی  دلم بدجوری سوخت؟؟؟؟ وقتی علی بهت گفت دخترمو، جیگر گوشمو محکم توی بقلت بگیر تا زمانی که منم بیام پیشت....

قسمت داد که یک جایی هم توی بهشت براش بگیری......

دیدی دیگه من به کی بخندم بگم زن داداش گلم؟؟؟؟

تو هم بخندی بگی جانم.....

یادته وقتی اذیتت میکردم میرفتی پیش علی بهش شکایتمو میکردی؟؟؟

حالا علی شکایتو خودتو به کی بگه؟

آخ که زن داداش آخ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ!!!!!

خیلی زود رفتی......

یادته همیشه از جون مرگ شدن آدمای دیگه میترسیدی؟؟؟ اما حالا خودت!!!!؟؟!

زن داداش تمام ذهنم پر شده از خاطره های تو چه کنم که دست تقدیر فقط رویاهاتو توی ذهنم جاودانه کرد....یادته وقتی میگفتم رویاهام میخندیدی و میگفتی رویا کیه هان؟؟؟

آخ که زن داداش آخ......

 

زن داداش منم قسمت میدیم به همین وقت عزیز یا منم بیار جای خودت یا یک جای کوچک برام توی بهشت نگه دار خواهش میکنم!!!!

آخ زن دادش گلم آخ....

دیدی چطوری دلمو خون کردی....

پر پر شدم زن داداش......

 







بازدیدهای امروز: 16  بازدید

بازدیدهای دیروز:1  بازدید

مجموع بازدیدها: 17465  بازدید


» آرشیو یادداشت ها «
» موسیقی وبلاگ ? «
» اشتراک در خبرنامه «