عاشق و مجنونت شدم
ناخونده مهمونت شدم
کلی پریشونت شدم
اما بازم نیومدی
قهوه فنجونت شدم
شمع تو شمعدونت شدم
خاک تو گلونت شدم
اما بازم نیومدی
همیشه ممنونت شدم
بنده چوپونت شدم
آب تو بیابونت شدم
اما بازم نیومدی
شعرهای ارزونت شدم
عمری غزل خونت شدم
تسلیم قانونت شدم
اما بازم نیومدی
نزدیک تر از جونت شدم
رنگت شدم خونت شدم
اما بازم نیومدی
خادم و دربونت شدم
اسیر زندونت شدم
گلاب کاشونت شدم
اما بازم نیومدی
یک جوری مجنونت شدم
سنگ خیابونت شدم
راهی میدونت شدم
اما بازم نیومدی
به سختی آسونت شدم
تو درد و درمونت شدم
ناجی پنهونت شدم
اما بازم نیومدی
کشته مزگونت شدم
هلاک چشمونت شدم
چشمای گریونت شدم
اما بازم نیومدی